بهشت کوچک مامان و بابا

دختر عزیزم پارمیس خوشگم سلام روز جمعه سیزده مرداد ماه سال یکهزار و سیصد و نود و شش به خونه جدیدمان اسباب کشی کردیم. تو همش وسایلای خودتو می آوردی و من هرچقدر بهتون میگفتم دخترم خسته میشی میگفتی بابایی من خسه نمیشم دوست دارم وسایلامو خودم بیارم. دیگه اونقدردرگیر بودیم که نتونستم ازت عکس بگیرم . دوستت دارم ...

پارمیس عزیزم دخترم تورا همیشه دوست دارم

روزت مبارک دخترم پارمیس عزیزم دختر خوشگل من تو ای همه داروندار زندگی من نمیدانی که تا چه حد برایم عزیزی. همه لحظه های زندگی من به تو تعلق دارد و من همه زندگیم را مدیون مهربانیهای معصومانه تو هستم. نمیدانی که وقتی از سر کار برمیگردم و تو درو برام باز میکنی و میگی بلغم کن چقدر خوشحال میشم . هرموقع که از سرکار برمیگردم و ماشینو جلوی در پارک می کنم تا دم در برسم تو بدو بدو میای و درو برام باز میکنی... وقتی میگم از کجا فهمیدی من اومدم میگی صدای صدای ماشینو شنیدم میگم آخه اینهمه ماشین از اینجا رد میشن میگی آخه صدای ماشین تو فرق میکنه الهی من بقربان شیرین زبونیهای تو بشم ... دوستت دارم فرشته زیبای من... ...